هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخابهای سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بنلادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلابهای عربی، سیاستهای مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با روسیه و متحدان آمریکا میپردازد.
فصل یازدهم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع روسیه میپردازد که این فصل، "روسیه: تجدید و تشدید" نام دارد. گروه بینالملل مشرق قصد دارد طی روزهای آتی متن کامل فصل مربوط به روسیه در کتاب "انتخابهای سخت" را در چند شماره منتشر کند.
بخش اول این فصل را میتوانید از اینجا بخوانید.
هیلاری کلینتون در کنار کتاب تازهمنتشرشده "انتخابهای سخت"
بخش دوم/فصل "روسیه: تجدید و تشدید"
در مصاحبه ام که به صورت زنده پخش گردید، نخست سوالاتی در خصوص مسائل اساسی موجود در رابطه روسیه و آمریکا از جمله مسئله ایران و گرجستان مطرح شد. سپس به موضوع حقوق بشر در داخل روسیه پرداختیم. من در صحبت هایم گفتم: "تردیدی ندارم که اجرای دموکراسی در روسیه می تواند نتایج مثبتی در پی داشته باشد. بنابراین تحقق یک نظام سیاسی قدرتمند و باثبات که بتواند زمینه را برای توسعه همه جانبه رفاه عمومی فراهم نماید در گرو احترام به حقوق بشر، وجود دستگاه قضایی مستقل و رسانه های آزاد است. ما ضمن پافشاری بر گفته های خود، از کسانی که قائل به این ارزش ها هستند حمایت خواهیم کرد."
در این برنامه درباره ضرب و شتم، کشتن و حبس روزنامه نگاران نیز صحبت کردیم و من گفتم: "هم اکنون مردم از دولت انتظار دارند به پا خیزد و اقرار کند که نه تنها روش فعلی صحیح نیست بلکه می خواهد مانع از ادامه این روند شود و به مردم اطمینان دهد تمامی افرادی که در این جریانات دست دارند مجازات خواهند شد. پس از این مصاحبه، همچنان پخش برنامه های "صدای مسکو" ادامه داشت و این شبکه تمام تلاشش را به کار گرفت تا استقلال خود را حفظ کند. با این حال، متاسفانه در جریان سرکوب مخالفان حمله به کریمه در سال 2014، وبسایت این شبکه رادیویی موقتا بسته شد. در واقع اینگونه به نظر می رسد که کرملین در تلاش است تا تمامی مخالفانش را ساکت کند.
الزامات قانونی پوتین را وادار کرد تا پس از هشت سال ریاست جمهوری در سال 2008 سمت خود را به "دیمیتری مدودف" نخست وزیر دولت وقت مسکو واگذار کرده و خود در مقام نخست وزیری به کارش ادامه دهد. چنین تغییر و تحولی در ساختار دولت در ابتدا همچون یک نمایش مضحک به نظر می رسید که هدف از آن تنها حفظ پوتین در ساختار قدرت بود. با این حال تغییر فضای حاکم بر کرملین در پی حضور مدودف، موجب شگفتی بسیاری شد. ظاهرا او بیش از دیگران پذیرای انتقادات مخالفان در داخل کشور بود و در برابر دولت های خارجی نیز موضع آشتی جویانه تری اتخاذ نمود. به علاوه تمایل بسیاری داشت تا فرای نفت، گاز و کالاهای مرسوم، اقتصاد روسیه را توسعه دهد.
زمانی که به وزارت خارجه آمریکا آمدم، دوگانگی موجود در حاکمیت روسیه نتوانست اعتماد من را جلب نماید. با این حال، همچنان امیدوار به یافتن حوزه های مشترک برای همکاری دوجانبه با این کشور بودم. به عنوان یک سناتور بارها سیاست های پوتین را مورد انتقاد قرار داده بودم، ولی هم اکنون به خوبی می دانستم که اگر بخواهیم همچنان به روسیه به عنوان یک تهدید نگاه کنیم نتیجه معکوس خواهیم گرفت، زیرا مسائل بسیاری وجود داشت که نیازمند پیگیری دو کشور بود.
یکی از مسائلی که همواره در مباحث مرتبط با سیاست خارجی مطرح می شود این است که چگونه می توان علی رغم وجود اختلافات میان دو کشور، در برخی زمینه ها با یکدیگر همکاری داشت. در واقع این پرسش مطرح بود که آیا در شرایط فعلی مسائلی همچون تجاوز روسیه به گرجستان می توانست مانع از مذاکرات تجاری و یا گفتگوها پیرامون کنترل تسلیحات نظامی شود؟ اگر چه بهره گیری از دیپلماسی مبادله ای همواره مطلوب نیست، ولی در بسیاری مواقع ضروری است عملکرد ما مبتنی بر آن باشد.
به من گفته بودند که لاوروف یک دیپلمات کارکشته و عاشق ویکسی مرغوب است
در سال 2009، من و آقای اوباما به این نتیجه رسیدیم که به منظور تامین منافع ملی آمریکا در ارتباط با روسیه باید رویکردی را دنبال کرد که شامل سه مولفه اصلی باشد: یافتن زمینه های مشترک برای همکاری که بتواند منافع هر دو کشور را تامین کند، ایستادگی بر مواضع ملی در جایی که منافع دو کشور در تضاد با یکدیگر قرار دارند و ارتباط مداوم با شهروندان روس. این رویکرد جدید "تجدید روابط" نامیده شد.
در حالیکه ما سرگرم طرح رویکرد جدید در روابط مسکو و واشنگتن بودیم، "بیل برنز" که به مدت سه سال به عنوان سفیر آمریکا در روسیه حضور داشت به کمک ما آمد و بخشی از ماهیت پیچیده توطئه های کرملین را برای ما آشکار کرد. مدودف رهبر جوانی بود که بدون اینکه تجربه و آگاهی چندانی از جنگ سرد داشته باشد، به قدرت رسیده بود. در حالیکه پوتین طی دهه های 1970 و 1980 فعالیتش را در کا.گ.ب آغاز کرده بود و کوله باری از تجربه در جنگ سرد به همراه داشت. من معتقدم، علی رغم تحولات اداری در حکومت روسیه، پوتین با برخورداری از قدرت فراوان خود تلاش می کرد تا مانع از گسترش همکاری های بین المللی شود. در واقع در آن هنگام آگاهی دولت ها از منافع مشترک می توانست فرصتی برای تسهیل روابط به وجود آورد.
نخستین دیدار من با وزیر امور خارجه روسیه، "سرگی لاورف" در مارس 2009 صورت گرفت. پیش از این دیدار، "ریچارد هالبروک" که در اواخر دهه 1990 با یکدیگر به عنوان سفیر آمریکا در سازمان ملل فعالیت می کردیم، به من هشدار داد که لاورف یک دیپلمات کارکشته است و به صورت منطقی و به دور از تکبر و با تمام قوا در خدمت دولت روسیه است. لاورف با چهره خاصش، تسلط کامل بر زبان انگلیسی داشت و عاشق ویسکی مرغوب و شعر پوشکین بود (درست همانطور که هالبروک گفته بود).
لاورف رابطه چندان خوبی با همکار سابق من، "کاندولیزا رایس" نداشت. به ویژه بعد از حمله روسیه به گرجستان که دلیل آن کاملا مشخص است. بدیهی بود که تنش در روابط دوجانبه همچنان وجود داشت، با این وجود پیشرفت ما در زمینه کنترل سلاح های هسته ای، اعمال تحریم علیه ایران و دسترسی به مرزهای شمالی افغانستان در گرو همکاری با روسیه بود. در چنین شرایطی شاید یک لطیفه و نکته نغز می توانست سردی حاکم بر فضای رابطه را از بین ببرد.
برخورداری از حس شوخ طبعی از الزامات دنیای سیاست است. شما باید بتوانید به خودتان بخندید. دلایل متعددی برای این کار وجود دارد. فکر می کنید زمانی که سناتور نیویورک بودم چند مرتبه در برنامه های "دیوید لترمن" [مجری یک برنامه گفتگوی مشهور آمریکایی] رفتم، در حالیکه نوع پوشش خاص من (کت و شلوار) موضوع شوخی های بسیاری از این نمایش ها بود؟ (دقیقا سه بار.)
در طول کمپین انتخاباتی 2008، در یک اتفاق جالب به همراه "امی پولر" در برنامه تلویزیونی "ستردی نایت لایو" حاضر شدم. این هنرپیشه با آن لبخند شیرین و به یاد ماندنی اش به خوبی از عهده ایفای نقش "هیلاری کلینتون" برآمد. البته با توجه به ساختار مدون و مکتوب دیالوگها در عرصه دیپلماسی در میان زبان ها و فرهنگ های مختلف، فرصت چندانی برای شوخ طبعی باقی نمی ماند. در پاره ای مواقع استفاده از این موقعیت ها نیز می تواند سودمند باشد که برقراری رابطه با روسیه از جمله آنها بود.
هیلاری کلینتون با "جی لنو" مجری "برنامه امشب" میخندد
در فوریه همان سال، "جو بایدن" معاون رئیس جمهور آمریکا، در کنفرانس امنیتی مونیخ طی اظهار نظری گفت: "اکنون زمان آن فرا رسیده است که با فشردن دکمه تجدید روابط به بازنگری عرصه های گوناگونی بپردازیم که امکان همکاری با روسیه در آنها وجود دارد." ایده "تجدید روابط" را دوست داشتم. البته بازسازی روابط به مفهوم نادیده گرفتن اختلافات نبود بلکه به این معنا بود که می توانستیم در یک چشم انداز وسیع تر در کنار منافع مشترک دو کشور، به مسائل مورد مناقشه نیز بپردازیم.
بارها در این رابطه با اعضای تیم همراهم صحبت کرده بودم، اما درست اندکی قبل از زمان ملاقات با لاورف در ژنو، ایده ای به ذهن ما خطور کرد. چرا به لاورف یک دکمه واقعی برای بازسازی روابط ندهیم. این کار می توانست موجب خنده همه از جمله شخص لاورف شود. به علاوه باعث می شد به جای تمرکز بر اختلافات، مذاکرات خود را به شیوه متفاوت تری آغاز کنیم. این حرکت قدری نامتعارف بود ولی ارزش امتحان کردن را داشت.